بسم الله الرئوف ...علیبسم الله الرئوف ...علی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
آبجی بزرگهآبجی بزرگه، تا این لحظه: 21 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
آبجی کوچیکهآبجی کوچیکه، تا این لحظه: 19 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

همه ی بچه های من

82 _ اولین نقاشی علی

علی این نقاشی رو کشید وهی میگفت توخو یعنی تخم مرغ اولین نقاشی علی جونی در سن دوسال وهفت ماهگی انصافا هم بیضیشو خوب کشیده  تاریخ ۲۵ دیماه آخرشب بابایی هم از سرکار اومده بود علی رنگارنگ خیلی دوست داره       در روایتی داریم: « چون كودك سه ساله شود هفت بار به او بگو بخوان «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»  بعد، واگذارش تا به سن  سه سال و هفت ماه و بيست روز رسد، هفت‏ بار باو بگويند: بگو «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، و ديگر تا چهار سالگى او را واگذار، و چون چهار سالش تمام شد هفت بار بگويد: «صلى اللَّه على محمد و آل محمد» و...
26 دی 1394

81 - عکسای جدید علی جونی و آغاز پروژه از پوشک گیری

                                                     امروز 94/10/16پوشاک علی رو باز کردم  و چند باری جیش کرد تو شرت و شلوارش و هر دفعه هم که کارش تموم شد گفت ا   جیش اومد  یه مشما بزرگ دومتری تو حال پهن کردم و روش پتو مسافرتی گذاشتم که علی روش باشه  زیلو روهم رو مبلا گذاشته باباش که مبلا در امان باشن حالا ببینیم چطو میشه امروز 17 هنوز علی جیشو یاد نگرفته دوتا برچسب خندون و شادهم به توالت چسبوندیم  وا...
16 دی 1394

80 - شیرین زبونیهای علی مو فرفری

علی به قرآن خوندن خیلی علاقه نشون میده قرآن خوندن تو تلوزیون روهم حسابی گوش میده، ان شالله بچم جزئ قاریها و حافظان قرآن بشه  بُزگو     =  بزرگ توخو   =  تخم مرغ  پاسکی   = پلاستیک سوخم   = سوختم  ،وقتی آب داغ میشه موقع شستنش میگه آجون    = آقاجون الهه و بک   = الله اکبر ، نماز ،مسجد  گانگی   = نارنگی اینگا      =  میخوام آشغالی  = آشغی  ، وقتی بیسکویت میخوادبخوره جلدشو میگه بنداز تو آشغی نی نی بوس = مینی بوس چولو  = کوچولو  من چولو ئم  = من کوچولوئم...
10 دی 1394

79 - د ززززد و مامانی

روز 22 آذر بود دقیقا روزی که ماه صفر تموم شده بود انگشتر خوشکلم ویه پنجاهی رفت ونفهمیدم بد جوری رو دست خوردم یه پراید مشکی که یه زن ومرد توش بودن وعربی حرف میزدن آدرس تهران رو پرسیدن و ... خلاصه با خوبی و خوشی  ازهم جداشدیم و بعد که اومدم انگشترمو دستم کنم دیدم نیست و شب فهمیدم 50 هیمم نیست .... بعدشم شبش تمام ماهیچه های بدنم گرفت حتی صورتم و دستام میلرزید پاهام ازکار افتاده بود  خیلی یخ شده بود پاهام سردم بود زبونم کار نمیکرد نتونستم به پدر و مادرم سلام کنم بعد 3 روز که بهتر شدم سرما خوردم  تا حالا که 9 دی هست هنوز مریضم ...
8 دی 1394
1